ادبیات نهم(معنی اشعار)فصل پنجم صفحه ی118
معنی شعر :بود قدرتو افزون از ملایک صفحه ی 118
خدایا ولی دارم که خواستاروخواهان محبت است .از دل من بازار مهرومحبت کرم است
برای دلم لباس به اندازه دوخته ام .لباس دلم با تارو پود محبت بافته شده است
هم درد وهم درمان از دوست خداست رسیدن به یار ودوری از یار هردو از دوست است
اگر قصاب پوستم رااز تنم جدا کند هرگز جانم از دوست جدا نمی شود
گاهی گذر به قبرستان می افتد درانجاارامگاه مردم ثروتمند ونیازمند رامی دیدم
می دید که هیچ انسان نیازمندی بدون کفن دفن نشده است همچنین هیچ انسان ثروتمندی بیشتر از یک کفن با خود نبرده است.
ای دل ،چرا از خداوند پاک ومنزره بیخبری از این بی خبری چه فایده ای میبری
واز این که فرمانبره نفس اماره وشیطان هستی ، چه استفاده ای میبری
ارزش انسان بالا تر از ارزش فرشته هاست تو قدرت و منزلت وارزش خودت را نمی دانی، چه فایده ای دارد
کاری نکن که با مشکل روبرو شوی و دنیا به این بزرگی در نظرت دتنگ وتاریک باشد
اغز زمانی که در روز قیامت پرونده ات را برسی میکنند و نامه ی اعمالت را میخوانند تو نامه ی خود را ببینی و خجالت بکشی
ص118
بود قدرتو افزون از ملایک
*دلی دارم که خریدار محبت است وبازار محبت به خاطر او رونق دارد
*لباسی برای دل دوختم که پود پارچه اش از رنج وتار ان از محبت است
*درد ودرمان و وصل وهجران من همه بخاطر وجود یار است
*اگر قصاب پوست تنم را بکند باز هم جانم از جان یار جدا نمی شود
*گاهی از قبرستان گذشته ام وقبر انسان های ثروتمند وفقیر را دیده ام
*نه فقیری بدون کفن خاک شده ونه ثروت مند توانسته با خود بیش ازیک کفن برده
*ای دل از خداوند غافلی چه فایده دارد؟فرمان بر نفس خود و شیطان هستی چه فایده دارد
*ارزش تو از فرشتگان بیش تر است اما تو ارزش خود را نمی دانی چه فایده دارد
*کاری نکن که دچار مشکل وسختی شوی ودنیابااین گسترده ای به نظرت تنگ وناراحت بیاید
*وقتی فرداقیامت فرا رسیدوفرشتگان نامه اعمال توراخواندن توازدیدن کارهایت خجالت زده می شوی